السلام علیک یا با عبدالله ..
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
جانم فدای حسین و اولاد حسین ..
میلاد پر برکت امام حسین، حضرت ابوالفضل و امام سجاد را به شما دوستان عزیزم تبریک میگم ..
ایشالا شفاعتشون شامل هممون بشه ..
آمین ..
سلام ..
امروز امتحان ارتباطات سیاسی دارم و به شدت کلافه ام!!!
خدا کنه امتحانم رو خوب بدم!
هرچی دیشب میخوندم بیشتر احساس میکردم وقت ندارم!
از 56 صفحه فقط 18 صفحه خوندم!
تازه وقت نکردم عمیق بخونم، روزنامه وار خوندم!
هیچی نخوندم آخهه ..
برام دعا کنید ..
میلاد حضرت علی (ع) مبارک باد ..
خیلی از همتون التماس دعا دارم، این چند روز ایام البیض منو از دعای خودتون فراموش نکنید ..
عاشقان، محبان و شیعیان، امت پیامبر (ص) عیدتان مبارک ..
"رجب"، ماه خداست؛ ماه پر برکتی است که اعمال بسیاری برای آن ذکر شده است.
پیامبراکرم صلوات الله علیه فرمود:
هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، مستوجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.
اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شرکت در میهمانی ماه مبارک رمضان می باشد. برای درک عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.
پیامبراکرم(ص) فرمود:
ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است.
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند.
در این شب ملائک بر زمین نزول می کنند.
برای این شب عملی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امکان و بلا مانع بودن روزه گرفته شود.
چون شب جمعه شد؛ مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم میشود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر "اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة و الروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر" رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. در اینجا میتوان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبراکرم صلوات الله علیه در فضیلت این نماز می فرماید:
کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش میفرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت می پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده ام.
آن زیباروی پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.
امشب به غیر از اعمالش احیاء هم داره، خیلی خیلی خیلی التماس دعااااااا
این
رستورانا هرچی با کلاس تر میشن غذاشونم کمتر میشه!
ما یه بار
رفتیم یه رستوران خیلی با کلاس!
یه نقطه وسط بشقاب بود دورش سس زده بودن!!!!
این بچه
هایی که الان شلوغ میکنن
بهشون میگن
” بیش فعال ” !
زمانی که
ما بچه بودیم و شلوغ میکردیم
یه پس
گردنی بهمون میزدن و میگفتن پدسسّگ!
ادبیات خیییلی
تغییر کرده ها
کاش قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم، باغم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
التماس دعااا ..
امسالم مثل هر سال بدون تو تموم شد
امسالم گذشت و باز مثل هر سال حروم شد
امسالم مثل هر سال نیومدی تو پیشم
کم کم دارم از دوریت دیگه افسرده میشم
خسته شدم از اینکه تنهایی بشینم
تو کنج اتاقم هی عکساتو ببینم
خسته شدم و میخوام یادم بره هستم
من از همه ی دنیا دلگیرمو خستم
این عیدو نمیخوام من عیدی ندارم
این عید واسه من روز عذابه
عیدم مثل هر روز هر روز مثل دیروز
من حال دلم خیلی خرابه
احساس میکنم دارم دق میکنم اینجا
این خونه یه زندونه این خونه و هر جا
هر جا که نشونی از تو اونجا نباشه
دق مرگ شدمو میخوام این دنیا نباشه
احساس میکنم دیگه هیچ راهی ندارم
من موندمو تنهایی با این دل زارم
میسوزمو می سازم من هیچی نمیگم
اما عزیزم عیدو تبریک به تو میگم
این عیدو نمیخوام من عیدی ندارم
این عید واسه من روز عذابه
عیدم مثل هر روز هر روز مثل دیروز
من حال دلم خیلی خرابه
این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند اما ...
من جلوی دهانش را میگیرم، وقتی میدانم کسی تمایلی به
شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من خدای سکوت شده ام ...
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود...!!!!
سلام ..
من خوبم، یعنی گلوم بهتره اول به لطف خدا و بعدش با قرصها سلامتی نسبی به دست آوردم!
هندزفریام دیروز توی دانشگاه گم شد، کلاً اعصاب مصاب ندارم!
امروز هر هندزفری سفیدی که میدیدم دلم میخواست برم با زور از توی گوش صاحبش در بیارمو بگم هندزفری من دست تو چیکار میکنه؟!
اما همش یه چیزی توی ذهنم میگفت که بابا مگه فقط یه هندزفری سفید روی کره خاکی هست؟!
کل دانشگاه رو زیر و رو کردم اما دریغ از یه نشونی!
امروز با 2 تا استاد پر انرژی و ماه کلاس داشتیم اما همچنان بخاطر هندزفریام دمق بودم و حالم گرفته بود!
امشبم اتوبوس نیومد!
3 تا ایستگاه پیاده رفتم و نیم ساعت معطل شدم!
تا اینکه یه راننده اتوبوس با وجدان سوارم کرد!
مسیر دانشگاه رو دیگه هندزفری نبود که توی گوشم بذارم و پویا بیاتی گوش بدم!
آخر شبی رفتم یه دونه هندزفری خریدیم!
آخ جوون، دیگه از فردا توی مسیر دانشگاه میتونم پویا بیاتی رو گوش بدم!
دلم هندزفری خودمو میخواد، سر گوشیم بود، خوشگل بود، خیلی برام عزیز بود ..
بهش وابسته بودم، عینشو پیدا نکردم!!
من خیلی بی عرضهام!!
مطمئنم دیگه مثل اون هندزفری پیدا نمیکنم!!
امروز روزی نبود که بر وفق مرادم باشه!
صبح ساعت 8:10 دقیقه رسیدم اداره!
تا ظهر کلی کار روی سرم ریخته بود، خیلی بد بود UPS ها خراب بود، برق قطع شد!
با کلی کار force که به زور تا ظهر یه سریش تموم شد!
ساعت 13:45 دقیقه ناهارمو خوردم، چلوکباب بود با ترشی، خیلی لذیذ بود و بخصوص با ترشی چسبید!
سوار اتوبوس شدم، رفتم دانشگاه!
اول رفتم کارت تغذیه رو شارژ کردم بعدم رفتم سر کلاس!
اولین نفری بودم که وارد کلاس شدم، چندتا از بچهها اومدن!
استاد گفته تا یک ربع بعد از من دیگه کسی نیاد اما تا 3:30 همینطور یکی یکی اومدن!
دیگه استاد کلافه شده بود!
بعد از چند دقیقه استاد احساس کرد که بچهها حوصله گوش دادن ندارن کلاس رو تعطیل کرد!
اینم از بی مزه بازی یه سری بچهها!!!
متأسفانه دانشگاه رو با جای دیگه اشتباه گرفتند!!
با دو تا از بچهها رفتیم توی نمازخونه بقیه ناهارمو خوردم اونم با ترشی!
خیلی سرد بود و با هزار بدبختی و لرز شدید و سرما به ذره خوابیدیم!
ساعت 4:30 که خوابیدیم ساعت 5:05 دقیقه با حول و استرس بیدار شدیم، یکی از بچهها رفته بود!
کیفم رو اون یکی دوستم برد و من رفتم وضو بگیرم بیام نماز بخونم.
خیلیییی سرد بود، حسابی لرز کرده بودم.
آخر با آب یخ وضو گرفتمو با احساس سرمای شدید اومدم نمازمو خوندم.
سریع رفتم سر کلاس، ساعت 5:30 بود، 20 دقیقه بود کلاس شروع شده بود.
کلاس تاریخ معاصر داشتیم و صحبت از کوروش و داریوش بود، بسیاررر جذاب بود.
ساعت 6:25 دقیقه کلاس تموم شد.
من رفتم یه دونه پفک خریدم و یه کوچولو خوردم.
دیدم خیلییی سردمه یه چایی با بیسکوییت گرفتمو رفتم نشستم توی کلاس خوردم!
گرم شدم تا اینکه بعد از 40 دقیقه معطلی استاد اومد سر کلاس!
کلی طول کشید تا 8:25 دقیقه!
ساعت 8:32 دقیقه توی ایستگاه اتوبوس بودم و میلرزیدم اما دریغ از 1 اتوبوس!
10 تا اتوبوس اومد اما نامردا آخر ایستگاه دیگه بر نمیگشتند!
خیابونا سرد و تاریک و وحشتناک بود ..
تا ساعت 9:10 دقیقه اونجا بودم اما اتوبوس نیومد، آخر رفتم و دم یه سوپر و ازش خواهش کردم برام آژانس بگیره!
ساعت 9:50 دقیقه رسیدم خونه و همینطور میلرزیدم!
رفتم یه دوش گرفتم، فکر کنم ترشیها کار خودش رو کرد!
سمت راست گلو و گوشم خیلی درد میکنه!
لوزهام ورم کرده و آب گلومو نمیتونم قورت بدم!
ترشی، سوز و سرما، نمازخونه یخ، معطلی توی ایستگاه اتوبوس کار خودشو کرد!
فکر کنم گلوم داره چرک میکنه!
خدا فقط به خیر بگذرونه ایندفعه!
الانم که از خستگی و درد خوابم نمیبره ..
این ترم خیلی درسام سنگینه تا 3 شنبه هر روز دانشگاه دارم!
خسته ام ..
امروز تولد حضرت زینب (س) که مصادف با روز پرستارم هست!
دست پرستاران عزیز و دلسوز را به گرمی میفشاریم و از خدا میخوام والاترین اجر رو بهشون هدیه کنه ..
مناسبت این پست بخاطر تولد حضرت زینب (س) و تشکر از زحمات دوست خوبم ملیحه پرستار عزیزی
که با سختیهای این شغل مبارزه میکنه فقط به خاطر اینکه مریضها کمتر احساس درد کنند ..
ملیحه پرستاری دلسوز، مهربون و مسئولیت پذیر که من به عنوان یک دوست بهش افتخار میکنم ..
یک ماه پیش که رفتم وبلاگ ملیحه این پستش خیلی به دلم نشست ..
اولین باری که خوندمش اشکم در اومد ..
اینقدر با احساس نوشته بود که چند بار خوندمش ..
من پرستارم
میدانی؟؟ تمامی آخر هفته ها که تو به گردش و میهمانی میروی، من n بار شیفتم.
بارها لحظه تحویل سال نو را
بارها مسافرت با خانواده را
بارها دوری از خانواده در شرایط بیماری و جراحی آنها را
بارها دیدن لحظات شادی و غم عزیزانم را
از دست داده ام...
من پرستارم
پرستار تو، پرستار او
اما گاهی پرستار کودک خود نبوده ام و طفل بیمارم را در خانه رها کرده ام به اجبار...
چون باید از یک ماه قبل بیماری فرزندم را حدس میزدم، تا بتوانم کنارش باشم!!!
من پرستارم
من اگر نباشم، بیمار در اثر عدم مراقبت میمیرد
ظاهرا من کلید گمشده ی چرخه ی درمانم که به هیچ قفلی نمیخورد!
آنقدر مرا در ابراز وجود سرکوب کرده اند
که حتی انگیزه ای برای به روز کردن سوادم ندارم.
سوادی که یک روز سرلوحه خدمتگزاریم میدانستم.
اینجا کسانی فرمانروایی میکنند که فریاد میزنند ما رئیسیم و تو حتی گاهی مجری هم نیستی!
حقوق و درآمدم مطابق زحماتم نیست...
اضافه کاری ام زیاد
درآمدم کم
انگیزه ام کمتر و کمتر
تنها پاسخی که میشنوم این است
"اجرت با خدا"
عوضش در آن دنیا خوشبختی!
من پرستارم..
ملیحه جان بر دستان پر مهر و زحمتکشت بوسه میزنم..
پیامبر اکرم (ص):
کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش کند، خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که از مادر متولد شده است از گناهان پاک می گردد.
خوش به حالت و روزت مبارک!