این عیدو نمیخوام من عیدی ندارم!

امسالم مثل هر سال بدون تو تموم شد

امسالم گذشت و باز مثل هر سال حروم شد

امسالم مثل هر سال نیومدی تو پیشم

کم کم دارم از دوریت دیگه افسرده میشم

خسته شدم از اینکه تنهایی بشینم

تو کنج اتاقم هی عکساتو ببینم

خسته شدم و میخوام یادم بره هستم

من از همه ی دنیا دلگیرمو خستم

این عیدو نمیخوام من عیدی ندارم

این عید واسه من روز عذابه

عیدم مثل هر روز هر روز مثل دیروز

من حال دلم خیلی خرابه

احساس میکنم دارم دق میکنم اینجا

این خونه یه زندونه این خونه و هر جا 



هر جا که نشونی از تو اونجا نباشه

دق مرگ شدمو میخوام این دنیا نباشه

احساس میکنم دیگه هیچ راهی ندارم

من موندمو تنهایی با این دل زارم

میسوزمو می سازم من هیچی نمیگم

اما عزیزم عیدو تبریک به تو میگم

این عیدو نمیخوام من عیدی ندارم

این عید واسه من روز عذابه

عیدم مثل هر روز هر روز مثل دیروز

من حال دلم خیلی خرابه


افسردگی


این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

...

این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند اما ... 

من جلوی دهانش را میگیرم، وقتی میدانم کسی تمایلی به

شنیدن صدایش ندارد!!! 

این روزها من خدای سکوت شده ام ... 



خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود...!!!! 

 

عوض شدم ..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فالگیر ..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کمکم کن ..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

وابستگی از نوع تیم ملی!!!

سلام ..شکلک-های-زرد-متحرک-shabhayetanhayi (30)


من خوبم، یعنی گلوم بهتره اول به لطف خدا و بعدش با قرص‌ها سلامتی نسبی به دست آوردم! 


هندزفری‌ام دیروز توی دانشگاه گم شد، کلاً اعصاب مصاب ندارم! شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز


امروز هر هندزفری سفیدی که میدیدم دلم میخواست برم با زور از توی گوش صاحبش در بیارمو بگم هندزفری من دست تو چیکار میکنه؟! 


اما همش یه چیزی توی ذهنم میگفت که بابا مگه فقط یه هندزفری سفید روی کره خاکی هست؟! 


کل دانشگاه رو زیر و رو کردم اما دریغ از یه نشونی! 


امروز با 2 تا استاد پر انرژی و ماه کلاس داشتیم اما همچنان بخاطر هندزفری‌ام دمق بودم و حالم گرفته بود!شِکـْـــلـَکْ هآے خآنـــومے


امشبم اتوبوس نیومد!hysteric.gif


3 تا ایستگاه پیاده رفتم و نیم ساعت معطل شدم! 

تا اینکه یه راننده اتوبوس با وجدان سوارم کرد! Smileys


مسیر دانشگاه رو دیگه هندزفری نبود که توی گوشم بذارم و پویا بیاتی گوش بدم! شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز


آخر شبی رفتم یه دونه هندزفری خریدیم! شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز


هندزفری جدید


آخ جوون، دیگه از فردا توی مسیر دانشگاه میتونم پویا بیاتی رو گوش بدم! شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے


دلم هندزفری خودمو میخواد، سر گوشیم بود، خوشگل بود، خیلی برام عزیز بود ..


بهش وابسته بودم، عینشو پیدا نکردم!!


من خیلی بی عرضه‌ام!! 

مطمئنم دیگه مثل اون هندزفری پیدا نمیکنم!!



یه روز پر از مشغله!!!

امروز روزی نبود که بر وفق مرادم باشه!

صبح ساعت 8:10 دقیقه رسیدم اداره! 

تا ظهر کلی کار روی سرم ریخته بود، خیلی بد بود UPS ها خراب بود، برق قطع شد! 

با کلی کار force که به زور تا ظهر یه سریش تموم شد! 

ساعت 13:45 دقیقه ناهارمو خوردم، چلوکباب بود با ترشی، خیلی لذیذ بود و بخصوص با ترشی چسبید!

سوار اتوبوس شدم، رفتم دانشگاه! 

اول رفتم کارت تغذیه‌ رو شارژ کردم بعدم رفتم سر کلاس! 

اولین نفری بودم که وارد کلاس شدم، چندتا از بچه‌ها اومدن!

استاد گفته تا یک ربع بعد از من دیگه کسی نیاد اما تا 3:30 همینطور یکی یکی اومدن! 

دیگه استاد کلافه شده بود! 

بعد از چند دقیقه استاد احساس کرد که بچه‌ها حوصله گوش دادن ندارن کلاس رو تعطیل کرد! 

اینم از بی مزه بازی یه سری بچه‌ها!!! 

متأسفانه دانشگاه رو با جای دیگه اشتباه گرفتند!!

با دو تا از بچه‌ها رفتیم توی نمازخونه بقیه ناهارمو خوردم اونم با ترشی! 

خیلی سرد بود و با هزار بدبختی و لرز شدید و سرما به ذره خوابیدیم! 

ساعت 4:30 که خوابیدیم ساعت 5:05 دقیقه با حول و استرس بیدار شدیم، یکی از بچه‌ها رفته بود!

کیفم رو اون یکی دوستم برد و من رفتم وضو بگیرم بیام نماز بخونم.

خیلیییی سرد بود، حسابی لرز کرده بودم.

آخر با آب یخ وضو گرفتمو با احساس سرمای شدید اومدم نمازمو خوندم.

سریع رفتم سر کلاس، ساعت 5:30 بود، 20 دقیقه بود کلاس شروع شده بود.

کلاس تاریخ معاصر داشتیم و صحبت از کوروش و داریوش بود، بسیاررر جذاب بود.

ساعت 6:25 دقیقه کلاس تموم شد. 

من رفتم یه دونه پفک خریدم و یه کوچولو خوردم. 

دیدم خیلییی سردمه یه چایی با بیسکوییت گرفتمو رفتم نشستم توی کلاس خوردم! 

گرم شدم تا اینکه بعد از 40 دقیقه معطلی استاد اومد سر کلاس! 

کلی طول کشید تا 8:25 دقیقه! 

ساعت 8:32 دقیقه توی ایستگاه اتوبوس بودم و میلرزیدم اما دریغ از 1 اتوبوس! 

10 تا اتوبوس اومد اما نامردا آخر ایستگاه دیگه بر نمیگشتند! 

خیابونا سرد و تاریک و وحشتناک بود .. 

تا ساعت 9:10 دقیقه اونجا بودم اما اتوبوس نیومد، آخر رفتم و دم یه سوپر و ازش خواهش کردم برام آژانس بگیره!

ساعت 9:50 دقیقه رسیدم خونه و همینطور میلرزیدم! 

رفتم یه دوش گرفتم، فکر کنم ترشی‌ها کار خودش رو کرد!

سمت راست گلو و گوشم خیلی درد میکنه! 

لوزه‌ام ورم کرده و آب گلومو نمیتونم قورت بدم! 

ترشی، سوز و سرما، نمازخونه یخ، معطلی توی ایستگاه اتوبوس کار خودشو کرد! 

فکر کنم گلوم داره چرک میکنه!

خدا فقط به خیر بگذرونه ایندفعه!

الانم که از خستگی و درد خوابم نمیبره ..

این ترم خیلی درسام سنگینه تا 3 شنبه هر روز دانشگاه دارم!


خسته ام .. 

روز پرستار مبارک ..

امروز تولد حضرت زینب (س) که مصادف با روز پرستارم هست!

دست پرستاران عزیز و دلسوز را به گرمی می‌فشاریم و از خدا میخوام والاترین اجر رو بهشون هدیه کنه .. 

مناسبت این پست بخاطر تولد حضرت زینب (س) و تشکر از زحمات دوست خوبم ملیحه پرستار عزیزی 

که با سختی‌های این شغل مبارزه میکنه فقط به خاطر اینکه مریض‌ها کمتر احساس درد کنند .. 

 

ملیحه پرستاری دلسوز، مهربون و مسئولیت پذیر که من به عنوان یک دوست بهش افتخار میکنم ..  

یک ماه پیش که رفتم وبلاگ ملیحه این پستش خیلی به دلم نشست ..

اولین باری که خوندمش اشکم در اومد .. 

اینقدر با احساس نوشته بود که چند بار خوندمش .. 


من پرستارم

میدانی؟؟ تمامی آخر هفته ها که تو به گردش و میهمانی میروی، من n بار شیفتم.

بارها لحظه تحویل سال نو را

بارها مسافرت با خانواده را

بارها دوری از خانواده در شرایط بیماری و جراحی آنها را

بارها دیدن لحظات شادی و غم عزیزانم را

از دست داده ام...

من پرستارم

پرستار تو، پرستار او

اما گاهی پرستار کودک خود نبوده ام و طفل بیمارم را در خانه رها کرده ام به اجبار...

چون باید از یک ماه قبل بیماری فرزندم را حدس میزدم، تا بتوانم کنارش باشم!!!

من پرستارم

من اگر نباشم، بیمار در اثر عدم مراقبت میمیرد

ظاهرا من کلید گمشده ی چرخه ی درمانم که به هیچ قفلی نمیخورد!

آنقدر مرا در ابراز وجود سرکوب کرده اند

که حتی انگیزه ای برای به روز کردن سوادم ندارم.

سوادی که یک روز سرلوحه خدمتگزاریم میدانستم.

اینجا کسانی فرمانروایی میکنند که فریاد میزنند ما رئیسیم و تو حتی گاهی مجری هم نیستی!

حقوق و درآمدم مطابق زحماتم نیست...

اضافه کاری ام زیاد

درآمدم کم

انگیزه ام کمتر و کمتر

تنها پاسخی که میشنوم این است

"اجرت با خدا"

عوضش در آن دنیا خوشبختی!

من پرستارم..


ملیحه جان بر دستان پر مهر و زحمتکشت بوسه می‌زنم..

پیامبر اکرم (ص): 

کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش ‏کند، خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که از مادر متولد شده است از گناهان ‏پاک می ‏گردد.


خوش به حالت و روزت مبارک!

جای تو خالی ..

خستگی دیروز از کار و درس .. 

کلاس‌های طولانی و اساتید مختلف با اخلاق‌ها و متدهای مختلف و سطح انتظار بالا از دانشجو .. 

ترم سنگین و پر از درس‌های متنوع .. 

بی‌حالی، افسردگی، پرواز کارگردان معروف زاون قوکاسیان به ملکوت .. 

مزه‌پرانی بچه‌های کلاس به استاد ارتباطات سیاسی که نتیجه‌ای در بر نداشت برای خندیدن، 

فقط منجر به دلخور شدن استاد و جبهه گرفتنش شد! 

در نهایت کلاس آخری با دمق شدن هممون سپری شد!  

بی حوصله از دانشگاه زدم بیرون .. 

سرد بود، خیلی هم سرد بود منم لباس زیادی نپوشیده بودم!

 5دقیقه توی ایستگاه اتوبوس منتظر شدم تا اتوبوس اومد سوار شدم!

نشستم ردیف یکی مونده به آخر!

مسیر طولانی و خیابون‌های شلوغ و پر از همهمه منو به هوس انداخت که دوباره آهنگ آرومی گوش کنم .. 

تا این ذهن شلوغ و مغشوش کمی آروم بشه .. 

هندزفری رو توی گوشم گذاشتم و آهنگامو Play کردم و سرمو چسبوندم به شیشه اتوبوس!

بازم پویا بیاتی ..

عجب حسی داره توی این صداش، آدم لذت میبره از غمگینی ترانه‌هاش!

دو سه تا آهنگ که خوند رسید به آهنگی که خیلی دوسش دارم!

جای تو خالی

 باز یاد خاطرات افتادم و شیرینی لحظه‌هام و چیزایی که به یادم می‌اومد ..  

چقدر پارسال همه چیز برام زیبا بود .. 


هر چیزی میدیدم به نظرم خیلی قشنگ می‌اومد، اصلا دنیا برام یه جلوه دیگه‌ای پیدا کرده بود! 

قدم به قدم هر روز عاشق‌تر میشدم!!!

با آهنگش اشکم روونه شد .. 


پر از تنهایی‌ام ای کاش بودی!

که داره زندگیم از دست میره ..

یه آهنگی گذاشتم که میدونم

اگه گوشش کنی گریه‌ات میگیره

صدام از گریه ی دیشب گرفته

چه بارونی، چه احساسی، چه حالی

با اشکام باز مهمونی گرفتم

همه چی هست فقط جای تو خالی


دارم دنبال عکسامون میگردم

همونا که لب دریا گرفتیم

اگه ما سهم همدیگه نبودیم

چرا توی دل هم جا گرفتیم؟

چه معصومانه افتادی تو این عکس

چه لبخند نجیبی رو لباته

تو میخندی و من گریه‌ام گرفته

چقدر این خونه تشنه ی صداته


تو یادت رفته وقتی گریه دارم

برای اشکای من شونه باشی

تو یادت رفته باید خونه باشی

باید پیش من دیوونه باشی 

نگو خونه بگو دیوار بی در

که سرتا پاشو خاموشی گرفته

مگه من توی تقدیرت نبودم؟

شاید دنیا فراموشی گرفته!


دلم خیلی گرفت ..  

فقط منتظرم یه بار دیگه اون روزا برام تکرار بشه اما با کسی که از ته قلبم دوستش داشته باشم ..  

از خدا میخوام دوباره اون روزا رو بهم هدیه کنه اما با کسی که سرش به تنش بی‌ارزه! 

بی‌نهایت احساس بیچارگی می‌کنم!  

 

میخوام بهتر بشم!

امروز گفتم دیگه بسه زانوی غم بغل گرفتن، یه کم به خودت بیا .. 

میدونم سخته اما باید شرایط رو پذیرفت! 

با خودم گفتم سعیم رو میکنم یا میشه یا نمیشه دیگه! 

بهتر از دست روی دست گذاشتنه!!  

اولین قدم این بود که تا سر کوچه پیاده اومدم و گوش به زمزمه‌های دلتنگی پویا بیاتی نسپردم! 

بازم دیر رسیدم! 

ساعت 8:30  

دومین قدم: 

مهیا کردن یک صبحانه مفصل توی اداره که نشاط، سرزندگی و طراوت رو بهم یادآوری بکنه! 

Breakfast

گفتم باید عین این سبزیجات بشاش و با طراوت باشم! 

بعد رسیدگی به کارهای اداری ..  

امروز کلاس دارم، مسیر طولانی و قطعاً وسوسه میشم هندزفری بذارم و بازم پویا بیاتی! 

اما سعی میکنم خیلی غصه نخورم! 

میدونم یه روزی میشه که عشق مرا در آغوش خواهد کشید و اونوقته که به این روزام میخندم! 

فعلا حوصله نوشتن روزانه‌های شاد و پر هیاهو رو ندارم! 

دلم میخواد آروم آروم به سمت شادی و هیاهو حرکت کنم و بهار رو در آغوش بکشم!

مثل یک حلزون آروم آروم بخزم! 

شاید نشود به گذشته بازگشت و یک آغاز زیبا ساخت! 

ولی میشود هم اکنون آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت ..