ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (1)
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ (2)
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)
به نام خداوند بخشنده مهربان
ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم! (1)
پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن! (2)
(و بدان) دشمن تو قطعا بریدهنسل و بىعقب است! (3)
گفتمش نقاش را از غربت زهرا بکش
گریه کرد و با قلم یک چادر خاکی کشید
گفتمش پس غربت زهرا کجای نقش بود؟!
ناله کرد و زیر چادر غنچهای پرپر کشید ...
به یه جوجهتیغی کوچولو میگن بزرگترین آرزوت چیه؟!
اشک تو چشماش حلقه میزنه و میگه: بغلم میکنی؟!
سلام ...
یه ذره خوشحالم به چند دلیل:
اتاقم رو خوب شستم و روبیدم
سیم کارت همراه اولم پیدا شد! (قاطی جعبه تسبیحام بود)
USB گوشیم پیدا شد! (قاطی جعبه وسایل صوتی تصویری بود!!
لوازم آرایشم هم پیدا شدند!!! (البته این یکی به درد آقا دزده نمیخورده!!)
اما اون اصل کاریا پیدا نشدند، 50 تومنیه و ربع سکه رو میگم!!!
ادکلن خوشعطرم هم پیدا نشد!!!
جالب اینجاست که هنوز نمیدونم چیز دیگهای بوده یا نه ...
حالا ذره ذره دق مرگ میشم!!!!
امروز برای اولین بار غذای سلف رو با اشتها خوردم!
جاتون خالی خورشت لوبیا سبز بود، خیلی هم خوشمزه بود!!
گلوم هنوز درد میکنه و بهتر نشدم!!!
از دیشب تا حالا تقریباً هزارتا سرفه کردم!!
تقصیر خودمه از بس شکمو هستم دیروز باقلوا با دوغ خوردم، خیلی چبسیدددد!!
من برم دیگه خیلی حرف زدم، وقت کردم میام و گزارش اردوی تفریحی که با دوستام ترتیب دادیم توی باغ بابای یکی از دوستام رو براتون مفصل مینویسم، جاتون خالی خیلی حال داددد ...
بعد از یک دوره طولانی افسردگی و دپسردگی این اردو خیلی بهم حال دادد!!!
مواظب خودتون باشیییید دوستتون دارم
اعصابم خیلی خط خطیه!!!
بعد از 7 روز اسبابکشی اتاقم هنوز کامل جمع و جور نشده و خیلی از وسایلم سر جاش چیده نشده!
انگار که کارم پیش نمیره ...
تازه 2 روزه هم متوجه شدم که یک سری از وسایلم توی اسبابکشی گم شده!!
یک عدد ایران چک 50 تومانی
یک عدد ربع سکه
USB گوشیم
یکی از شیشههای ادکلنم "Emotion" که از همه بیشتر دوسش داشتم!
سیمکارت اعتباری همراه اولم!
تازه هنوز نمیدونم چیز دیگهای هم گم شده یا نه!!!
از بس این چند روزه دنبالشون گشتم نتونستم به کارهام برسم!!!
این چند روزه کلی به خودم بده و بیراه گفتم که ای کاش وسایلم رو خودم جابهجا میکردم!
اسبابکشی واقعاً سخته و کفر آدم رو در میاره!!!
هرچی بیشتر تلاش میکنی میبینی بازم مونده!!!
تازه بدیش به اینه که توی اسبابکشی و وضعیت به این سختی مریض هم بشی، سرماخوردم شدید، بدجوری گلوم درد میکنه، اما از بس کار داشتم نشده برم دکتر، اما امروز از پا درم آورد!
تا حدی که رفتم یکساعت توی نمازخونه اداره خوابیدم اما از شدت تب و لرز از خواب پریدم!
حالم خیلی بدهههه!!!
واقعاً هیچی بهتر از سلامتی نیست!
برم زودتر یه فکری بکنم که فردا همین آش و همین کاسهاس ...
تا بعد ...