دومین روز امتحانات!

امروز سپیده زنگ زد، حوصله‌اش سر رفته بود، گفت بریم امامزاده که من بهش گفتم: امتحان دارم! شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

میخواست بره وسایل دوستش رو بده که بهش گفتم پاشو بیا محل کارم.

اومد و بعدش باهم با سرویس رفتیم دانشگاه!Smileys

منم امتحان تربیت بدنی داشتم و اونم اومده بود بهم دلگرمی بده.

بنده خدا کلی وقت ایستاد توی اون گرما تا من درسم رو بخونم!For You

عزیزمه، امتحانم که شروع شد مجبور شد بره شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے چون از قبل با دوستش قرار داشت میخواست زودتر بره خونه. 

امتحان تربیت بدنی رو بد ندادم، تشریحی‌ها رو تا حدودی کامل جواب دادم، اما به طور متوسط تستی‌ها رو بد نزدم، اما خوبم ندادم چون چندتاش رو با شک زدم! 

از عصر تا حالا هم دارم دور خودم می‌چرخم، فردا هم امتحان دارم، کلاً خیلی بازیگوشی می‌کنم و دقیقه نودی هستم! 

دقیقه 90 که چه عرض کنم، کلاً رفتم توی وقت اضافه، جزوه‌هامون اینقدر زیادن، تمومم نمیشن لامصبا!!!!شِکـْـــلـَکْ هآے خآنـــومے  

امتحانم شروع میشه و من هنوز 40-30 صفحه دارم!!! 

برم درس بخونم فردا مدیریت کسب و کار دارم با 100 تا تست و یه جزوه قطور!!! شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے


برام دعا کنید ... 


نظرات 2 + ارسال نظر
saeed پنج‌شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 12:05 ق.ظ

سپیده خانم اسم دوستتم سپیده ست؟؟

بله. چطور مگه؟!

saeed پنج‌شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 10:29 ق.ظ

همینجوری! دو تا سپیده دوستن با هم

دقیقاً همینطوره.

سپیده همون دوستی بود که خدا برای من رسوند، بخاطر اینکه اکثر خلقیاتش شبیه خودمه حتی خیلی بهتر از منه و ماهههه ..
(یاد فیلم نصف مال من نصف مال تو افتادم که میگفت: سپیده‌ها همشون ماهند ..)
ما دوتا سپیده خوب همدیگه رو می‌فهمیم ...

توی دانشگاه بچه‌ها و دوستامون مشترک بودند به یکیمون میگفتند سپید به یکی دیگه سپیده. یه موقع که یا اونا یا خودمون حواسمون نبود و می‌گفتند سپیده هردومون بر میگشتیم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد