اینم از این جمعه!

جمعه صبح ساعت 8 بیدار شدم اما طبق معمول دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم، دوباره تا 10-9:30 خوابیدم! 

بیدار که شدم اول رفتم کتری رو آب کردم و گذاشتم روی اجاق و 5 تا نیمرو واسه خودمو و سحر و دوستش منیر درست کردم و به همراه شربت پرتقال آوردم   

هیشکی پا نشد باهام صبحونه بخوره،اونا خسته بودن خوابیده بودند.  

صبحانه ام رو خوردم و بفرمایید شام (قسمت مهدی پاکدل) رو گذاشتم که ببینم که همون اولاش خوابم برد. Smiley

احساس گیچی و ضعف داشتم، به خاطر همین خوابم برده بود. smile emoticon kolobok

ساعت 2 بعدازظهر به اصرار خواهری و دوستش که بهم میگیم خواهری، بیدار شدم و چایی خوردم. 

بعدش هم یکی دو قسمت از کلاه قرمزی رو گذاشتیم و دیدیم و کلی خندیدیم.  

مامان ناهار خورشت بامیه بخته بود، منم ترتیب سالاد شیرازی رو دادم و یه ناهار خوشمزه توپ زدیم به بدن! 

بعد ناهار هم آجیل و تخمه آوردم و نشستم پای TV.  شِکـْـــلـَکْ هآے خآنـــومے

ساعت 4 یه چایی حسابی دم کردم و دور هم خوردیم. خیلی حال داد! 

سحر توی اتاق واسه خودش آهنگ گوش میداد، منیرم توی پذیرایی روی مبل نشسته بود و اونم آهنگ گوش میداد و منم هی آجیل می‌ریختم توی حلقشون! 

خیلی هیجان زده شدم وقتی دیدم فیلم لیلا رو گذاشته، خیلی این فیلم رو دوست دارم! 

فیلم که تموم شد رفتیم توی اتاق و یه خورده آهنگای قدیمی و دوره جاهلی رو گوش دادیم و هیجان زده شدیم! 

ساسی مانکن، رضایا، تتلو، 2afm و ... کلی حال کردیم. آهنگایی مثل: دیوونه خونه Live Record، مدرسه رپ، کرانچی، دلبر، ازت بردیم، دختر رشتی، گوشواره، جیگیلی، نازی نازی نازگل من، عزیزم، تقدیر شادمهر و آهنگای 7-6 سال پیش! 

یادش بخیر چه کیفی می‌کردیم ... 

خلاصه دم غروب بچه‌ها رفتن تو کار ورق منم هی آهنگ گوش میدادم و Free cell بازی می‌کردم.   

مامانم برامون آب هندونه گرفت و خوردیم و لذت بردیم!  

منیر ساعت 9:30 آ‍ژانس گرفت و رفت خونشون و من از این خوشحال بودم که یه خواهر دیگه هم دارم!  

منم نشستم تا آخر شب هی آهنگ گوش دادم و هی بازی کردم و هی به یاد قدیم که با چه ذوقی این آهنگارو گوش میدادیم غصه خوردم! 

بعدش که احساس کردم دستم سر شده گرفتم و خوابیدم ...  

جمعه غریبی بود، پر از دلتنگی و غصه ..  

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
منم کشاورز شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 09:38 ق.ظ http://imfarmer.blogfa.com

سلام
مطلبتون جالب و مفید بود
تشکر
موفق باشید

سلام، مرسی، شما لطف دارید.

ویدا سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 10:59 ق.ظ http://baro0n.blogsky.com

سلام. بابا این که جمعه ی خوووووبی بوده! همش سراسر شادی و خنده بوده بابا. بازی و آهنگ و ... خداروشکر. پس چرا آخرش مداحی کردی دخترررر؟؟؟ نکن این کارا رو. دلم میگیره. عاشق این آیکون خوشکلاتمممممم.... کلی حال میکنم باهاشون. مخصوصا اون که برره ای میرقصه.... همیشه از این کارا بکن. منتظریم :D

yalda شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 11:59 ق.ظ http://ayenehaye-nagahan.blogsky.com/

منم خیلی این روزا آهنگ قدیمی می شنوم،مخصوصا سیاوش قمیشی،خیلی یاد گذشته ها می افتم و غصه می خورم...
تو دیگه چرا غصه می خوری سپیده؟تو که به من می گی نا امیدم...؟
وقتی آدم به آهنگای قدیمی گوش می ده و غصه می خوره یعنی از این روزگار و آدماش ناامیده!نمی گم از خدا ناامید،نه چون خودم هم امیدم به خداست...ولی خودتم قبول داری که گگذشته یه چیز دیگه بود واسه همین وقتی یادش می افتی غصه می خوری...
عمر گذشت بی اینکه به آرزوهامون برسیم...

من این آهنگ‌ها رو دوست دارم چون یاد اوج جوونی‌ام می‌افتم، یاد اون موقع که بدو بدو ها کمتر بود و زندگی برات بچگونه تر به نظر می‌رسید!
این وضع گرونی نبود و چقدر خانواده ها و فامیل دور هم جمع می‌شدیم و خوش بودیم، اما گرونی لامصب کاری کرده که هر کس خرج خانواده خودش رو هم به زور میده، دانشجو واسه ادامه تحصیلش باید بره کار کنه، جوونا از بس کار میکنن نمی‌فهمن کی شب شد و کنتور عمرشون همینطور داره شماره می‌اندازه!
چقدر راحت می‌شد رفت مسافرت ولی حالا چی؟!
بعضی مواقع شاید پولش رو هم داشته باشی اما نه وقتش هست و نه حوصله‌اش، دل من از ایناست که گرفته ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد