یه احساس بدی دارم..

دلم خیلی شور میزنه ..  

یه احساس بدی دارم ..  

دارم کابوس می‌بینم ..  

پس کی این دلهره‌ها تموم میشه؟!  

نکنه دارم آخرین روزهای شاد بودن رو تجربه میکنم؟!  

می‌ترسم دیگه این روزا تکرار نشه ..  

کاش بهتر از این روزا رو تجربه کنم .. 

می‌ترسم ..  

نکنه دوری و فراق نزدیک باشه؟!   

کاش همه‌ اینا یه خواب باشه، بیدار بشم تا جون دارم گریه کنم و داد بزنم، بعد بخندم و بگم دیگه تموم شد...  

یعنی میشه زودتر تموم شه این روزای مبهم و سرد ..  

روزایی که جوونی منو داره میکشه ...  

روزایی که داره جونم رو به تحلیل می‌بره ..  

کاش تموم بشه..  

یه احساس بدی دارم ...  

 

نظرات 3 + ارسال نظر
گندم یکشنبه 22 آبان 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://ayenehaye-nagahan.blogsky.com/

این حس تو طبیعیه ، خودتو آزار نده ، ان شاء الله همه چی درست می شه...

دعا کن واسم ...

[ بدون نام ] دوشنبه 23 آبان 1390 ساعت 08:24 ق.ظ http://www.whoami.blogsky.com

سلام سپیده جون خوبی خانوم؟ چه خبر خیلی وقته اینجا نیومدم.چیکار کردی با خاستگارت؟

سلام الهام جان ..

فعلاً هیچ

شکسته بال جمعه 27 آبان 1390 ساعت 12:24 ب.ظ

بابا بله رو بده ما رو کشتی
چقد ناز میکنه
بابا من اگه یه پسر معقول بیاد با کله میرم
به خدا راس میگم
البته اگه بیاد :(
تازه موقعی که خواستگار برای من میاد همه باید جلوم رو بگیرن که سریع بله ندم
:)))))))))
جدی میگم
از بس ضایعم
بی هدب به خودت بخند
خب قصد ازدواج دارم :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد