واقعاً من چه مرگم شده؟!!!

حالم خیلی بده ...  

از دیشب تا همین الآن یک لحظه اشکم بند نیومده، نمیدونم چه مرگم شده!!! 

چرا حالم خوب نمیشه؟!!! از بس دلم شکسته اشکم بند نمیاد ..  

از آدما خیلی دلخورم، دلگیرم از کسانی که ازشون انتظار بی‌مهری رو نداشتم .. 

دور و بری‌هام خیلی سنگ شدن ...  

 

تنها امید من که ناامیده

امید من دوباره ته کشیده

لحظه به لحظه فکر ناامیدی

این لحظات امونمو بریده

اونایی که می‌گفتن با دستای دل من

از قفس بی کسی آزاد شدند

چی شد که با گریه من شاد شدند؟

با شبنم اشک من آباد شدند؟

 

می‌خوام دلم یه گوشه ای بمیره

خسته شدم چه انتظار سختی

یکی بیاد جون منو بگیره

قلب من از تپیدنش خسته شد!

نبضم با ضربه های معکوس مرد...

قلب من از خستگی خوابش گرفت

این دل نا امید و مایوس مرد

 

شاید صدای زخمیه دل من

مرهم زخمای دل تو باشه

شاید که قصه جدایی دل من

نذاره هیچ کسی از کسی جدا شه...

 

...  

  

چشمام دیگه جون نداره، همش دارن بهم التماس میکنن که بسه.. 

اما این دل تنگ بهشون امون نمیده ... 

دلم خیلی شکسته از دنیا و آدماش ...  

دنیا خیلی بی‌رحمه ...  

قلبم خیلی تیر میکشه، قفسه‌ سینه‌ام داره خورد میشه، احساس میکنم داره میشکنه ...  

اما این غصه‌ها تمومی نداره، از دلم نمیان بیرون ... 

میدونم که تا پای جونم ایستادن ...  

حسم خوب نیست... خدا میدونه داره چی به سرم میاد... فقط خدا میدونه ...  

نظرات 11 + ارسال نظر
نیلوفر یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 05:27 ق.ظ http://nilofar20.mihanblog.com/

سلام.نیلوفر هستم از همان استان زیبای اصفهان .ولی یه چیزی هست به شرطی زیباتر میشه که اب زاینده رود دوباره جریان پیدا کنه.همگی ما با عشق زنده ایم وکسی که عاشق نیست نبودش بهتر..البته من هر عشقی رو نمیگم .عشق هم ناب داریم وعالی وعشقی که دم دکان دست فروشها هم می فروشند.عشقی که تو را به معبود میرساند کیمیاست وعشقی که تو را به بنده ای می رساند که از تو کمتر است هم به شرطی که خدایی باشد عشق است وگرنه در ودکان است..سپیده خانم نمیدانم چی به سرت اومده که اینطوری داد وفغان می کنی وبت رو که باز کردم دیدم همه نوشته ات از گریه وناامیدی پر شدن .چی میگی که اینقدر ناامیدی .
فقط یه شعری بهت بگم که حافظ میگه..درمورد عشق.
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی--عشق داند که در این دایره سرگردانند

مرسی بابت توجهت نسبت بهم ...

از اینکه می‌دیدم فراموش شدم خسته شدم ...

قلب من پر از محبته واسه ابراز به دور و بری هام..

اما قلبم از محبت همشون خالیه خالیه ...

حامد یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 05:33 ق.ظ http://www.hamedh.com

ببخشید ، من آدم خیلی رکی هستم یه وقت ناراحت نشین.
ولی من فکر می کنم شما نیاز به جنس مخالف دارین و این حرفا بهونه اس. نمی دونم، شایدم دلیل دیگه ای داره.

نه، منم آدم رکی هستم، اگه بود میگفتم، اما نیست ...

خسته شدم از بس محبت کردم و بی محبتی و بی مهری دیدم ..

هیچکس منو دوست نداره، حتی قد یک انگشت..

اطرافم همه سردن، سرد و سنگ ...

سینا یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 06:54 ق.ظ http://teshne.blogsky.com

شاید هم یه دلیل ناراحتی دایم ما ازینه که یاد نگرفتیم چطوری از جسممون لذت ببریم!

اصلاْ ربطی نداره

گندم یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://ayenehaye-nagahan.blogsky.com/

فدای تو من بشم سپیده نازنینم،تو خودت با معرفتی که من تو رو تنها نذاشتم،خیلی خوشحالم کردی با کامنت قشنگت،اشک توی چشام جمع شد،خیلی خوشحالم که بهت انرژی مثبت دادم،باورت نمی شه،حالم قابل توصیف نیست...

در ضمن باید بگم که اون پستی که نوشتم "به خاطر منم شده"هم واسه خودم بود ،هم تو...
باور کن جدی میگم...

خیلی دوستت دارم،از راه دور می بوسمت...
به خانواده ،مامان و سحر سلام منو برسون.

من همیشه منتظر اون روزیم که تو رو از نزدیک ببینم...تا دوتایی توی هوای اصفهان نفس بکشیم...اون روز خیلی زود میاد،خیلی زود!روزی که دیگه توی قلب هر دومون غم جایی نداشته باشه...

مرسی بابت این همه دوست داشتن ...

فدای این همه معرفت ..

باورت نمیشه که چقدر بغض گلومو گرفته ...

جوجو دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 08:03 ق.ظ http://alahman.blogfa.com

سلام سپیده خانوم
من که همیشه بهت سر میزدم
خودت یه هویی غیب شدی . دیگه نیومدی گفتم شاید دوست نداشته باشی با وبم ارتباط داشته باشی
عزیزم چی شده؟
چرا این قده بهم ریخته ای؟
واضح هم که چیزی نگفتی..ادم بتونه کمکت کنه
سپیده جونم مواظب خودت باش
واسه چی این قده به خودت فشار میاری اخه؟!

سلام جوجوی گلم، خوبی؟!

دلم خیلی برات تنگ شده، برا همتون تو، شقایق، بهاری جونم ...

نه، یه مدت اعصابم خیلی داغون بود، حوصله نوشتن نداشتم، اما دیدم دیگه هیچی ازم باقی نمیمونه گفتم بیام بنویسم همینکه شماهارو کنار خودم ببینم یه کم از غصه‌هام کم میشه ...

انسان به امید زنده‌است و من امیدم رو کامل از دست دادم...

اگه یه ته مونده امیدی هست و دارم زندگی میکنم و هنوز کامل دیوونه نشدم مال اینه که ته قلبم توکلم به خداست، اما شرایط روحی‌ام کاملاً داغونه و حال بسیاررر بدی دارم ...

اگه هر روز روزی 3-2 ساعت گریه نکنم آروم نمیشم ..

خسته شدم از زندگی کردن و نفس کشیدن ...

توروخدا دعا کن یه معجزه بشه و من حالم خوب بشه و امیدوارم بشم به زندگی، دیگی حتی قرصای افسردگی هم روم اثری نداره ...

دارم میترسم از روزی که نکنه حالم بدتر بشه و ببرم بیمارستان روانی ..

میترسم ... اگه اون روز برسه دعا کن روز آخر زندگی‌ام باشه ..

دعا کن واسم که حالم خوب بشه یا اگه نمیشه پیمونه عمرم پر بشهه

خسته شدم از بس به همه انرژی منفی دادم، خسته شدم ..

گندم دوشنبه 9 آبان 1390 ساعت 12:39 ب.ظ http://ayenehaye-nagahan.blogsky.com/

توکلت به خدا باشه عزیزم...یه روز خدا جواب این همه عذاب و سختی رو با یه اتفاق خوب بهت می ده...ان شاء الله.

قربون تو دوست خوب و نازنینم برم ..

شکسته بال سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://manodelamtanha.blogsky.com

:((((((
بابا تو چرا شکلک نداره نظراتت؟؟؟؟؟!
اومدم بیا

کجا رفته بودی گلم...
جون به لبم کردی دیوونه ..

غم و غصه خودم یادم رفت ...

شکسته بال چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 11:09 ق.ظ

چقده این عکسه که گذاشتی شکل خواهر منه منتها با موهای مشکی
بوس بوس

خوشحالم که حالت بهتره و سرحالی...

ایشالا همیشه شاد باشی و خوشحال ...

مواظب خودت باش گلم ...

مانا چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 05:14 ب.ظ http://www.mana23.blogfa.com

سلام سپیده جون من دقیقا هم سن و سال توام سنگ صبور خوبی هستم خوشحال میشم درددلت رو بشنوم.

سلام عزیزم ...

مرسی سنگ صبور ...

لطف داری عزیزم ..

گندم چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 07:13 ب.ظ http://ayenehaye-nagahan.blogsky.com/

مرسی عزیز دلم،منم تو رو دعا می کنم...
می بوسمت گلم.

telfaki جمعه 1 دی 1391 ساعت 08:56 ب.ظ

har jomlato k mikhunam hs mikonam khodam nveshtam,hamashuno barha 2dlam goftam

درکت میکنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد