سلام مهربووونا
نوروز هزار و سیصد و چهارصدتون مبارک
تقریبا دو سالی هست فعالیت نکردم!
البته قبلش هم راکد شده بود، اما خب امسال تصمیم گرفتم روزانه هامو ثبت کنم چون واقعا وبلاگ برای آدم حکم دفتر خاطرات داره و همه جا در دسترس
امروز طبق معمول ساعت 10 صبح از خواب بیدار شدم!!!
اونم با صدای مادر گرام که بیا لباسهای شسته رو ببر پهن کن روی رخت آویز!!
خونم به جوش اومده بودا که این چند روز تعطیلی چرا اصرار داری کله سحرررر بیدار بشیم
خلاصه پاشدم دیدم سماور به جوش اومده اونم داشت یه غرغر ریزی میکرد!!
سریع یه قوری چایی دم کردمو لباسارو هم روی رخت آویز پهن کردم که دیدم از توی تراس بوی نون تازه میاد آخه نونوایی توی کوچه پشتیه
یه چایی ریختم با یه دونه شیرینی نوش جونم کردمو رفتم به سوی نونوایی
صف طویلی بود یه بیست دقیقه ای طول کشید تا نوبتم شد!
یه پیرزن خیلی با صفا دیدم با عصا که به زور راه میرفت یکی از خانومایی که تو صف بود گفت نون از کجا گرفتی اینجا که نونوایی بود گفت: اینجا سبوس دار میپزه آخه نمیدونین هر کدومشون یه جور نون میخورن همشون به یک مدل راضی نمیشن
اینقدر توی دلم قربون و صدقه این خانومه رفتم عزیزم
مهربوون دوست داشتنی
همون لحظه یه پیرمرد کمر خمیده با عصا اومد پول داد گفت برای من 7 تا نون بذار برم دم سبزی فروشه ببینم چیزی آورده وااااای الهیییی
توی دلم گفت چه پیرمرد با صفایی با این اوضاع اومده خرید کنه خلاصه که کیف کردم اصلا حال دلمو خوب کرد صفای این مامان بزرگ و بابابزرگ محله
اومدم خونه ظهرانه ام رو خوردم و نون ها رو تیکه کردم با مامانم گذاشتیم فریزر و دیگه کار خاصی نکردم نشستم جلوی تلویزیون به تخمه خوردن و چای خوردن یه کم اینستا چرخیدن و در نهایت خواب بعدازظهر!!!
تا اینکه با صدای سحر خانوم بیدار شدمو اومدم جاتون خالی آش رشته ای که دیشب با همکاری آشپزجان و سرآشپزجان یعنی من و مامانم پخته شده بود رو گرم کردم با هم خوردیم و یه کم گپ مادر و خواهری زدیم و با سحر خانوم تخمه خوردیمو سحر رفت که بخوابه!
منم یهو هوس قهوه کردم!
سحر که گفت من نمیخورم مامانم گفت منم نمیخورم بعد یهو نظرش عوض شد!
سه تا فنجون قهوه درست کردم یکی برای مامانم دوتاشو هم خودم خوردم!
عجب چسبید خیلی بهم حال داد!
خیلی وقت بود درست نکرده بودم همین که میخوردم احساس میکردم داره میره توی رگام!!
خیلیییی بهم انرژی داد و روحمو نوازش داد
نمازمو خوندم و یه سری اومدم اینستاگرام دیدم محدثه خانوم بانکی از مسجد سهله لایو گذاشته بود جاتون خالی خیلی با صفا بود
دیگه این دو تا قهوه کاری کرد که تا 1:30 بیدار بمونم برای سریال گاندو اونم دیدم.
مرغ ته چین فردا رو هم پختم اما همچنان خوابم نمیبره!!!
فردا میخوام ته چین بپزم، اگه خوب شد عکسشو میذارم
هر سری که عالی میشه
عالی تر از ته چین های رستورانی
اما خب نمیدونم فردا چطور بشه!
توکل به خدا
فردا خیلی خیلی کار دارم!
امیدوارم زود خوابم ببره که زودبیدار بشم که به کلی از کارهای عقب افتادهدام رسیدگی کنم!
شبتون بخیر - چهارم فروردین 1400
ناراحتم
ناراحتم برای هموطنانی که نوروزشون به دلخونی داره سپری میشه و داغدار شدند!
دلم خون شده برای هموطنان گلستانی ام که گلستانشون رو آب برد!
غمگینم برای هموطنانی که با چه آرزویی خانه تکانی کردند و خونه هاشون رو خوب شستند و روبیدند برای استقبال از سیل و گل و لای!
خدایا شکرت، نمیدونم هیچ کار تو بی حکمت نیست خدای مهربون من!
خیلی سخته توی سال جدید، توی نوروز آدم عزیزشو از دست بده یا خونه اش ویرون بشه!
خدایا خودت رحم کن!
یه استاتوس دیدم نوشته بود:
سال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی؛ هی زمستان برود باز زمستان برسد!
واقعا خیلی معنی داشت. بخدا ظهور خیلیییی نزدیکه!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
تسلیت میگم به تمام هموطنان عزیزم که خسارت جانی و مالی دیدند و امیدوارم سالی بشه براشون که اونایی که داغ عزیز دیدند خدا بهشون صبر و آرامش عطا کنه و اونایی که خسارت مالی دیدند خدا صد برابرش رو بهشون عطا کنه که خسارت مالی شون جبران بشه، آمین ...
سلام دوستای عزیزم، خوبین؟
امیدوارم 4 روز از تعطیلات نوروز رو به خوبی و خوشی سپری کرده باشین ...
منم همچنان با تنبلی دارم روزامو میگذرونم!!!
واقعا از چند روز قبل از عید چه برنامه هایی برای خودم میذارم اعم از: مطالعه کردن، آشپزی و شیرینی پزی، درست کردن سالادها و دسرهای متنوع و از همه مهمتر شروع کردن این پایان نامه لعنتی!!!
گفتم پایان نامه دیشب خواب میدیدم پروپوزالم رو تموم کردم و تحویل دادم اینقدر خوشحال بودم که نگو!!!
این بزرگترین قورباغه زندگی منه که هرجوری هست باید قورتش بدم!!!
ان شاء الله از امروز 6 فروردین شروع میکنم و بخش اعظم وقتم را برای این کار میگذارم تا ان شاء الله تا پایان تابستان اگر بشه که دفاع کنم و اگر نشد ان شاء الله تا پایان ترم پاییز!
حیف این روزهای جوونی که چقدر داریم به بطالت میگذرونیم!
شب ها تا دیروقت بیدار، روزها تا لنگ ظهر خواب، کار مهمی الا نماز انجام نمیدیم!!!
اما من عجیب حس میکنم امسال سال فوق العاده ای برای من هست!
پر از خبرای خوش، پر از خیر و برکت و پر از رزق های مادی و معنوی!
احساس میکنم حضرت زهرا (س) سال منو تضمین کردند!
جاتون خالی امسال شب عید رفتم به دوستان کانون حدیث راه عشق که هر ساله اعتکاف برگزار میکنند سر بزنم و سال جدیدم را هنگام تحویل سال در مکانی مقدس در جوار حضرت زینب دختر امام موسی بن جعفر (ع) شروع کنم!
شنیده بودم که هر کس هنگام تحویل سال مشغول نماز حضرت زهرا باشه تا آخر سال رزقهای معنوی و مادی خوبی نصیبش میشه.
البته دکتر بانکی اعلام کرده بودند که نماز امام زمان (عج) را بخونید ولی نمیدونم چرا من خیلی دلم میخواست نماز حضرت زهرا (س) را بخونم.
سال جدیدم را با یاد و ذکر حضرت زهرا (س) شروع کردم که حس میکنم با برکت زیادی همراه باشه ..
بعد از نماز با بچه ها روبوسی کردیم و دور هم بودیم، یکی از دوستانم که هر ساله مسئول برگزاری اعتکاف بود امسال اومده بود با نی نی 5 ماه اش!!!
قربونش برم ماشاء الله یه دخمل ناز و خوشمزه با موها و چشمهای مشکی!
مگه من دل میکندم از این بچه از بس بوسش کردم لپاش قرمز شده بود!!
خلاصه ساعت 3 چراغها رو خاموش کردیم بخوابیم که صدای گریه اش بلند شد مامانش میگفت اصلا دوست نداره بخوابه همش میخواد بیدار باشه. خلاصه با مکافات خوابوندش.
سحر بچه های اجرایی پا شدند سحری معتکفین رو بدن اما من خواب بودم که با صدای گریه نی نی بیدار شدم، مامانش میخواست روزه بگیره. پا شدم نی نی رو گرفتم آرومش کردم تا مامانش بتونه سحری بخوره. تا بعد از نماز صبح توی بغلم بود نمیدونید چه حس خوبی بود، خیلییی کیف داد.
نماز صبح رو که خوندیم دوباره خوابیدیم.
خلاصه تا پیش از ظهر پیش بچه ها بودم بعدش هم رفتم زیارت حضرت زینبیه و ازشون برای خوشبختی،عافیت، عاقبت بخیری همه جوونا مخصوصا خودم دعا کردم، ان شاء الله که همه جوونا عاقبت بخیر بشن ان شاء الله ..
بعدشم اومدم خونه و به خانواده عزیزم تبریک گفتم..
ان شاء الله همه دوستان عزیزم به حاجت های مهم زندگیشون برسن .. الهی آمین ..
سلام به تمام دوستان عزیزم، سال نوی همتون مبارک!
ان شاء الله سال جدید برای همتون پر از سلامتی و برکت باشه
بدجوری دلم برای خونه مجازی و دنج خودم تنگ شده بود
البته هر از گاهی چراغ خاموش میومدم و میرفتم، پست های خاطره انگیز و کامنتهای شما دوستان عزیزمو میخوندم و میرفتم
اما اینجا انگار برام از هر جای دیگه آرامشش بیشتره چون سنگ صبورهای زیادی دارم و برام ارزشمند هستید.
بعضی از دوستان مثل آذین وبلاگش پاک شده کسی خبری ازش نداره؟
بچه ها دوست دارم مثل قدیما حضور پر رنگ همتون رو توی وبلاگم حس کنم...
خیلی بیشتر از هر زمان دیگه به حضورتون توی خونه مجازی ام نیاز دارم..
قدمتون به چشم دوستان مهربون من
سلام به دوستان گلم ...
خیلی دلم براتون تنگ شده ...
سعی میکنم از این به بعد اینجا بیشتر حضور داشته باشم ..
توی دنیای مجازی و وسایل و کانالهای ارتباطی آخرش وبلاگ یه چیز دیگه است ..
امیدوارم مثل سابق همراهم باشین ..
دوستتون دارم یه عااالمه ...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ...
آقا خیلییییی دلم برات تنگه ...
خودت از دل تنگم با خبری ...
هنوز حدود 750 هزار تا دیگه امضاء نیاز داریم تا این بیانیه از طرف سازمان ملل پیگیری بشه ..
خواهش میکنم ثابت کنید که ایرانی و مسلمان همیشه از همنوع خودش حمایت میکنه ..
با ورود به سایت زیر و حضورمان مرحمی باشیم بر دلهای خونین و جگرهای سوخته حاجیان و خانوادههای معظمشان
با ورود به سایت زیر و حضورمان مرحمی باشیم بر دلهای خونین و جگرهای سوخته حاجیان و خانوادههای معظمشان
سلام بچه ها ..
به خاطر اتفاقات اخیری که افتاده خیلیییی دلشکسته ام..
عجب حجی بود امسال!!!!
این همه قربونی؟!!!!
الهی بمیرم واسه کسانی که با چه مشقتی برای این سفر محیا شدند به امید با لبیک به حق بند دلشون محکم تر بشه ..
دیدین چه جوری بند دلشون رو پاره کردند؟!!!
زخم روی زخم، داغ روی داغ ..
بدن و پیکرهای بی جان ..
صدای العطش ... ناله های خفیف ..
صدای شهادتین گفتن ...
آل سعود کربلایی دیگر رقم زد ...
تازه سر سوزنی از صحرای کربلا نمایان شد ..
چقدرررررر جگر همه سووووخت ...
خدایا قربون اون همه کرمت، عجب صبری به زینب (س) عطا کردی ..
چه صحنههای دلخراش و جانکاهی رو که ندید!!
واااااای اصلا نمیتونم تصور کنم، قطعا اگه اون صحنه ها رو میدیم در دم میمردم ..
اما خوشا به سعادتشون ...
خوشا به احوالتون .. حجتون مقبول ..
اما آل سعود لعین دلمونو بدجووووری سوزوند ...
امیدوارم وقتی آقا اومد انتقام این همه شیعه و محب مادرش زهرا (س) رو بگیره ..
آقا بیا، بسه دیگه شیعه خیلییییی غریبه، خیلیییی غریب
امان از دست یک سری آدم بی فرهنگ که متأسفانه زرق و برق دنیا چشماشون رو کور کرده!!
که فکر میکنند مرگ مال همسایه است! آره واقعاً مرگ مال همسایه است؟
نه، نوبت هممون میرسه!
اینقدر دلم آتیش گرفته از جمعه تا حالا که حد نداره!
چطور به خودشون اجازه دادند برن مراسم یه جوون رو با رفتار زشت غیر انسانی بهم بزنند؟
توی سرشون بخوره اون سلفی که بخاطرش خنجر میزنن به قلب صاحب عزا!!!
آخه چه طرز تفکریه که یک سری که اسمشونو نمیشه گذاشت آدم برای خودشون دارند؟!
توی سر من بخوره اون سلفی که بعد بخوام باهاش پز بدم بگم با فلان شخصیت عکس گرفتم!
اصلا مگه این هنرمندا کی هستند؟! یه مشت آدم عادی مثل ما، بابا نوع زندگیشون هیچ فرقی نداره با ما!
مثل ما نفس میکشند، غذا میخورند، میخندند و گریه میکنن و ...
این چیه توی مخ ما کردند که هر جایی انسانیت رو باید به هر قیمتی زیر پا گذاشت!!!
هیچ جا نمیذاریم این بنده خداها نفس بکشند!!!
به چه دلیل باید انسانیت را زیر پا بگذاریم ؟!!!
خیلی زشته توی هر مراسمی پا میشن میرن نظم اون جلسه رو بهم میزنن!!
حالا غیر از قهقهه و ذوق و سوت و هورایی که میکشن که جگر صاحب عزا را میسوزونه!!
بابا برای همینه که قدیما خیلی چیزا پربرکت بود حتی عمر آدما!!!
چی میشد که یک آدم چقدر سنش زیاد بود و توی سن بالا فوت میکرد!
اونم نه با مریضیهای عجیب و غریب الان نمیدونم سرطان استخوان و پانکراس و زبان و غیره
به معنای واقعی تسلیم فرشته مرگ میشد نه اینکه غافلگیر بشه ..
اما حالا چی؟!
چقدر مرگ افتاده توی بچه ها و جوون ها ..
از بس حرمت خیلی چیزها شکسته شده و مردم احترام برای خیلی چیزها قائل نیستند!
یادمه بچه که بودیم میخواستیم یه مراسم عزا بریم کلی از طرف پدر و مادر سفارش میشدیم که به هیچ عنوان نخندیم!
لباس سیاه میپوشیدیم!!
هنوزم این فرهنگ باهامونه وقتی میریم عزای کسی باهاش همدردی میکنیم!
باهاش گریه میکنیمو دلداریش میدیم، عزیزش رو عزیزمون حساب میکنیم!
لباس مشکی میپوشیم و سعی میکنیم خیلی صورتمونو آرایش نکنیم که مبادا احساس دلشکستگی بکنه!
حالا چه مدی شده نمیدونم!!
لباس مشکی نمیپوشی نپوش!!!! اما حداقل با تی شرت صورتی و سرخابی و رنگ شاد نرو!!!
بابا میری که باهاشون همدردی کنی یا بدتر نمک به زخمشون بپاشی؟!!!
دیگه مسخره بازیهاتونم که هیچی!!
تموم اینا پیشکش چرا توی این مراسم بجای اینکه از دردشون کم کنید نمک به زخمشون میپاشید؟!!
بخدا نوبت خودمون هم میرسه اونوقت دیگه جای گله و گله گذاری نباشه!!!!
مراسمهای دیگه رو خبر ندارم اما مراسم پدر شهاب حسینی همینطور شد!!
بدبختا دلشون خون بود خونتر شد!! خیلییییی زشته!!!
این یعنی به من چه که عزیزتو از دست دادی فعلا من میخوام خوش باشم!!!
همینطور یه عده از خدا بی خبر فکر کردند مجلس علی طباطبایی کنفرانس 1+5 شده دم درش مثل خبرنگارا منتظر که ببینند کدوم هنرمند میاد بیرون و بچسبند بهش و کله شو یه وری کنند و یه سلفی زورکی باهاش بگیرند!!!
توی سرشون بخوره اون سلفی!!
یکی از دوستان میگفت اینقدر این پسرا ودخترا بیرون جیغ و سوت و هورا میکشیدند تا یه هنرمند میومد که نظم مجلس و بهم زده بودند!
میگفت بی اعتنا به گریهها و ضجههای خواهرش که دل سنگ آب میشد!!
میگفت آخر مجلس خواهر علی طباطبایی گفت : هنرمندا دیگه رفتند!!!!
بخدا خیلی زشته معنی حرفشو که دقت کنی یعنی اینکه برای هنرمندا اومده بودید نه برادر من !
این همه می ایستند جلوی مسجد نه یه فاتحهای نه اینکه برن یه تسلیتی به خانواده اش بگن تسلای خاطر بشه براشون غیر از اینکه راه بقیه رو بند میارنو موجب عذاب میشن!!
واقعاً جیگرم خون شد تا فهمیدم اینقدر آدم رفته اونجا فقط به خاطر یه سلفی گرفتن و دیدن هنرمندا!!
واقعاً ما چقدرررر بدبختیم و چقدر انسانیت توی وجودمون از بین رفته که نمیتونیم درک کنیم یه خانواده جوون دسته گل و ناکامشو از دست داده، حرمتشو حفظ کنیم!!!
تقصیر هنرمندای خودمونم هست اگر چند بار بی اعتنایی بکنن به این آدما دیگه جرات نمیکنن خودشونو سبک کنند و توی چنین مجالسی حضور پیدا کنند و نظم مجلس رو به هم بزنند!
واقعاً دلتون برای جگر سوخته پدر و مادر و خواهر علی نسوخت؟!!!
ندیدید چطوری پدرش بی تابی میکرد؟!!!!
یه مرد بزرگ که اینقدر همه میگفتند بی خیال بوده و لی با مرگ عزیزش زمینگیر شده؟!!!
داغ این پسر همه رو زمینگیر کرد، چه برسه به خانواده اش !!!
روزی نمیشه که برای از دست رفتنش کسی اشک نریزه!!
پسر به این شادی و سرحالی یهو پر کشید و رفت ..
واقعاً یعنی اینقدررررر شما قساوت قلب پیدا کردید؟!!!
متأسفم که چنین آدمهایی توی سرزمینم پیدا میشه که مظهر مهربانی و همدردی و همدلیه!!!
واقعا برای خودمون متأسفم!!!!
فرهنگ ایرانی بیش از 10 هزار سال قدمت داره اما افسوس که انسانهایی میبینم که از این فرهنگ و انسانیت بویی نبردند!!!
واقعا خجالت آوره که همیشه هر جا صحبت از بی فرهنگی میاد وسط ذهنمون هدایت میشه به سمت ایران و ایرانی!!!
چرا؟! واقعاً چرا ؟؟؟؟
چرا وقتی ایران به آرژانتین میبازه ایرانی ها باید برن توی صفحه شخصی مسی و با حرفهای زشت آبروی ایران و ایرانی رو ببرن؟!!!
چرا باید برن توی صفحه شخصی زایتسف و با فحشهای رکیک دل مردم ایران رو خون بکنن ؟!!!
بخاطر همینه که جهان به ملت ایرانی به چشم یک سری آدم بی فرهنگ و وحشی نگاه میکنه!!!
بس نیست این همه درجا زدن و عقب ماندگی فرهنگی و ذهنی؟!!!
پس کی میخوایم درست بشیم و از فرهنگ 10 هزار ساله مون دفاع کنیم؟!
کی میخوایم به جهانیان ثابت کنیم که بابا ایران قدمت، اصالت و فرهنگ 10 هزار ساله داره!!!!!
چرا بعد از اینکه یک هموطن، یه جوونی که دستش از دنیا کوتاهه میرین و فحش های زشت و بدجور مینویسین که وقتی خانواده اش ببینن جگرشون خون بشه و داغشون بیشتر بسوزنتشون؟!!
همون که فرمان فتحعلیان توی تشییع جنازه ناصر عبداللهی گفت:
ما ایرانی هستیم؟!!! ما مسلمونیم؟!!! ما مولامون علی (ع) هست؟!!!!
چرا ما ملت ایران اینقدررر بی انصافیم؟!!
چطور دلتون میاد به کسی که دستش از دنیا کوتاهه بی احترامی کنید و بهش فحش و ناسزا بدید؟!
اونم کی؟! علی طباطبایی، بچه ای به این سادگی، آرومی، با متانت و خوش اخلاق ..
عاشق اون همه متانتش بودم توی قلب یخی ...
واقعاً چطور دلتون میاد؟!!!!
من که رفتم به صفحه اینستاگرامش از بی احترامیهایی که یک سری آدم میتونم بگم حیووون اینقدر جگرم سوخت و آتیش گرفتم که گفتم فقط خدا کنه خانواده اش اینا رو نبینن که اگه ببینن من نمیدونم آه این پدر و مادر جگر سوخته با اون آدما چیکار میکنه!
بخدا خیلیییی زشته، من نمیدونم این آدمای روانی و مریض چرا دارن بین ماها زندگی میکنن!
اینا جاشون توی تیمارستانه!!
خلاصه که خیلیی دلم سوخت و نتونستم این پست رو نزنم!
روحش شاد و یادش گرامی ...
برای شادی روحش فاتحه یادمون نره !!!
باورم نمیشه علی طباطبایی به این زودی ..
مرگ آدما خیلی آزارم میده، خیلیییییی ... اما مرگ جوون دیوونه ام میکنه ..
پوپک گلدره، ناصر عبداللهی، پیمان ابدی، نیما نهاوندیان، عسل بدیعی، نسیم حشمتی، نیما وارسته، مرتضی پاشایی و حالا هم نوبت رسید به علی طباطبایی!!
و این تراژدی ادامه داره ...
نفر بعدی نوبت کیه؟!! شاید خودمون!!!
خدایا اصلا باورم نمیشه از دیروز تا حالا که این خبرو شنیدم شوکه شدم!!!
خدایا علی طباطبایی اینقدر مثل برگ گل لطیف بود که دل آدم آتیش میگیره از رفتنش!!
خدایاااااا، فقط به پدر و مادرش صبررررر بده. خیلیییی حالشون بده ..
خدا برای هیچکس نخواد مرگ جوون خیلیییی سخته!!!
رفتی مسافر؟!!! خدا به همرات ..
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان!!
آنجا که زدم دل به نامتان ...
مشهد حرم ورودی باب الجوادتان!!!
آقا دلم عجیییییییییییب گرفته برایتان
جووووووونم به این امام رضای مهربونمون ...
الهی آقا قربونتون برم که اینقدررررر آقایین ..
روز لباس صورتیا
عشق پاستیلیا
لاک خوشگلیا
معتادهای رژ لب
شیطنتهای یواشکی
دیوونه های لواشکی
بوسههای خجالتی
حسادتهای عشقولانه
تو دل بروهای همیشگی
روز دختر مبارک
آفرین به بچه های با استعداد و پرتلاش ایران ..
آمریکا در مقابل ایران به خاک افتاد!!!!
واقعاً دست تماشاگران عزیزمون درد نکنه که راه رو برای برد بچهها مساعد کردند..
آفرین به غیرت ایرانی که هیچ زمانی هموطنشو تنها نمیذاره!
واقعاً دستشون درد نکنه، خیلی برد شیرینی بود ..
خود آمریکائیها هم مات مونده بودند!
خیلی لذت بردم از اینکه آمریکا اولین شکست خودشو در مقابل ایران تجربه کرد!
اونم با نتیجه 3 بر 0 اونم 25 بر 19، 29 بر 27 و 25 بر 20
آفرین به بچههای غیور و بلندقامت کشورمون ..
انشاءالله دست علی به همراهشون باشه.. آمین ..
انشاءالله بتونیم بازی فردا رو هم با نتیجه بسیار عالی ببریم و آمریکا رو مبهوت بکنیم!
آفرین بر تیم ملی عزیزمون ..
روسیه رو برای بار دوم مغلوب کردیم!!!!
واقعاً شاهکار کردند، حیف این همه بودجه که برای فوتبال در نظر میگیرند و در آخر هیچ کاری هم نمیکنند!!
بچه ها خیلی شایستگی دارند ولی حیف که حمایتشون نمیکنند!
همشون عالی بودند و حسابی گل کاشتند، سنگ تموم گذاشتند!!
امروز برگشتند ایران، به امید پیروزیشون مقابل آمریکا 29 و 31 خرداد ..