و باز هم ...

سلام ...  

دلم برای همتون تنگ شده، دوستای عزیزم ...  

قراره فردا برام خواستگار بیاد، نمیدونم دوباره چی میشه!!   

آیا آخریه، یا نه هنوز این تراژدی ادامه داره ...  

خیلی سخته که ندونی قسمتت چیه و کی از راه میرسه!  

نمیدونم، خدا خودش، هرچه میگذره اعصابم خوردتر میشه، لحظات کشنده‌ایه ...  

کاش این روزا تموم میشد، حالم از هرچی خواستگار و مراسم خواستگاریه بهم میخوره ...  

خیلی اعصاب آدم داغون میشه، هی میان و میرن اما قسمت آدم مشخص نمیشه ...  

متنفرم از لحظات استرس آور خواستگاری، توروخدا واسم دعا کنید ...  

دعا کنید اگه به صلاح و مصلحتمه این دیگه آخریش باشه و همه‌چی به خوبی و خوشی بگذره ...